سلام.دیشب مقاومت کردم دربرابر حرف زدن و گفتن دقیق همه چیز ولی دیگه نمیتونم تو خودم نگه دارم.
80 درصد امسال قبول نمیشم.چون انگار هیچی توی مغزم ندارم و درکل هیچی نیستم.از درس خوندن خسته شدم،نمیخوام دیگه درس بخونم ،نمیخوام دیگه از همه کارایی که میتونم انجام بدم بزنم و بگم((درس دارم))،از حرف های بقیه از زندگی ای که دو سال و خورده ایی که دارم از اون دوستم که دندون پزشکی میخونه و از همه چیز و همه کس بیزارم.
علاقه ای هم به رفتن پیش تراپیستم ندارم چون حوصله ندارم و همچنین نمیخوام برای حرف هایی که فایده نداره پول بدم.
دلم مدت زیادی تنهایی میخواد،مثل همین الان که از اون سه تا دوستی که تو کل دنیا داشتم هم فاصله گرفتم.حس میکنم خدا دیگه منو نمیبینه واقعا،نمیدونم چجوری از شر این موقعیت خلاص شم،اصلا میخوام که خلاص شم؟؟
تاریخ : پنج شنبه 01/1/11 | 9:12 صبح | نویسنده : pariya | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.