سلام.
بعد از یک ماه و نیم اومدم اینجا،قرار بود با یه خبر خوب بیام ولی با خبر خوبی نیومدم.
قرار بود پزشکی تعهد شهر خودم قبول شم،درسته پزشکی اصلا هدفم نبود و دندون میخواستم ولی خودم رو قانع کرده بودم و قرار بود از قبولی پزشکی خوشحال باشم.دو روز پیش نتیجه نهایی اومد و با کلمه مردود مواجه شدم.
انگار دنیا روی سرم خراب شد و افتادم ته چاه. خجالت کشیدم،خیلی خجالت کشیدم.از خودم از مادر و پدرم از همه چیز و همه کس. هنوزم نتونستم با غمی که تو این دوسال باهاش مواجه بودم و هستم کنار بیام ولی باید قوی بمونم،باید دووم بیارم.
تو این دوسال بارها زمین خوردم و بلند شدم و به خودم گفتم قوی باش،ولی هربار محکم تر از دفعه قبل زمین خوردم و دووم آوردن و قوی بودنم سخت تر و سخت تر شد.
نمیدونم دارم تاوان اشتباهی توی گذشته رو میدم یا داره بهم لطف میشه و قراره آینده خیلی بهتر از تصور من باشه.هرچی که هست شرایط بدجوری بر ضد من شده و حقیقتا آرزوی یک اتفاق خوب رو دارم که مدت هاست تجربش نکردم.
قراره کنکور دی ماه رو شرکت کنم،نزدیک چهار ماه وقت دارم و میدونم باید براش جون بکنم.
خستم؟ خیلی زیاد. ناامیدم؟ بیشتر از چیزی که فکرشو بکنین. چاره ای دارم؟ نه.
محکومم و مجبور.محکومم به قوی بودن و ادامه دادن.
تاریخ : چهارشنبه 101/6/30 | 12:37 عصر | نویسنده : pariya | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.