سلام. تصمیم گرفته بودم اینجا دیگه حرفی نزنم. اما به خودم گفتم دلیلی نداره که افکارم رو ثبت نکنم و حرف نزنم.
حدود یک ماه دیگه کنکور دارم و الان تو موقعیتی نیستم که از نظر خودم باید باشم، قول داده بودم ساعت 5 صبح بیدار بشم ولی الان دو هفته ای میشه که زنگ ساعت خاموش میشه و این منو ناامید تر از چیزی که هستم میکنه.
دلم جمع نیست، برخلاف پارسال وقتی یک ماه مونده بود به کنکور خیلی آروم بودم و دلم قرص بود ولی امسال اصلا... با این که وضعیت درس و آزمونام امسال خیلی بهتره اما اون آرامش پارسال رو ندارم.
دلیلش رو هم میدونم و باید درستش کنم.
دوستم بهم میگفت امسال که داره برای دانشگاه درس میخونه تازه فهمیده چقدر درس ها سخت و زیاده، گفتم من آرزومه این درسای سخت و زیاد رو بخونم. من آرزومه اون کتابا به جای کتاب فیزیک و شیمی جلوم باز باشه. من آرزومه برای تست زدن زمان نگیرم. من آرزومه دیگه نگران آزمون جمعه نباشم.من آرزومه بدون دغدغه بخوابم و بیدار شم. من آرزومه بدون نگرانی و عذاب وجدان برم بیرون. من آرزومه به افرادی که میتونم کمک کنم تا پیشرفت کنن ولی آخه کی از منه پشت کنکوری کمک میخواد؟ من آرزومه خوشحالی رو توی چشمای پدر و مادرم ببینم. من آرزومه اینجایی نباشم که الان هستم.
دلم این روزا خیلی پره، از همه چیز اما چکار میشه کرد؟ یعنی خدا منو میبینه؟ میشنوه صدامو؟ حقیقتا نمیدونم
تاریخ : سه شنبه 101/9/15 | 5:2 عصر | نویسنده : pariya | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.