سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیشب حدود ساعت 1:30 خوابیدم،صبح دیر بیدار شدم و یکم دیر شروع کردم ولی از استراحت ناهارو کم میکنم و نگران نیستم زیاد.

بخوام از حس الانم بگم اینه که کلافم ویه حس پوچی دارم،حس میکنم جای یه چیزی یا جای یه کسی توی زندگیم و الانم خالیه و نمیدونم چجوی باید پرش کنم حتی با کی یا چی؟

این که میبینم حال دو نفر کنار هم خوبه چرا باید بعضی وقتا به خودم بگم اینا هم یه روزی جدا میشن؟چون یکی از اون اشخاص یه روزی یه بدی ای بهم کرده؟چون دلم میخواد بدی ای که بهم کردن سرشون تلافی بشه ولی من قدرت تلافی رو ندارم؟نمیدونم ،هر دلیلی بیارم برای خودم قانع کننده نیست و میدونم دارم حرف مسخره ای میزنم ولی چرا بهش فکر نمیکنم که من خودم خواستم که تا اینجا فقط اسمم کنار خودم بیاد؟!

بعضی وقتا با خودمم سر جنگ دارم،با افکارم و با طرز فکر های مختلفم.میدونم این فکرا بیشتر از امروز پیشم نمیمونه و فردا قرار نیست تو ذهنم باشه و از این بابت خوشحالم.

بیشتر از همه از این خوشحالم که اینجا رو دارم برای حرف زدنم و میتونم تمام حرف هام رو اینجا بزنم.

راستی امروز دارم میرم خونه دوستم تا برای امتحان ترمش یکم بهش توی ریاضی و فیزیک کمک کنم،بعد از ظهر بعد ساعت 7 میرم تا یکی دو ساعت بعدش میام خونه.




تاریخ : یکشنبه 00/10/5 | 9:35 صبح | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی