سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمیدونم به خاطر چیه ولی حس خوبی ندارم،فکرم مشغوله و بی حوصلم نمیدونم چکار کنم .کاش ساعت 11 یا 12 بود و میتونستم با خوابیدن از این حس فرار کنم ولی نمیشه.از کلمه فرار استفاده کردم،نمیدونم چرا ،نمیخوام از چیزی فرار کنم دیگه هیچوقت نمیخوام از چیزی فرار کنم.

از خودم رضایت ندارم از طرفی دلیلی برای این عدم رضایت پیدا نمیکنم انگار وسط دوراهی گیر کردم.با کسی نمیتونم راجب این مسئله حرف بزنم چون کسی درک نمیکنه و از طرفی دیگه نمیتونم راجب حس های مختلفم با دیگران صحبت کنم و انتظار درک شدن از طرف اونا رو داشته باشم.

هیچوقت به گذشته برنمیگردم چون این پریایی که الان هستم کسیه که همیشه دوست داشتم باشم،با تمام ایراد هایی که دارم ولی چند سالی برای این که به اینجا برسم رو خودم کار کردم،حدود 3 ماه دیگه میشه 19 سالم و تو این مدت خیلی چیزا رو یاد گرفتم،شاید یه بار راجب این که چی یاد گرفتم حرف بزنم،فکر کنم برای خودمم خیلی لازمه که گاهی یاداوری بشه.




تاریخ : پنج شنبه 00/10/9 | 10:3 عصر | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی