سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امشب با مشاور درسیم قرار بود صحبت کنیم که یادش رفت و نیومد، دوست ندارم وقتی برنامم بهم میریزه ولی خوشبختانه با درس بعدی جابه‌جا کردم و ضربه جدی ای نخورد. فردا صبح قرار شد صحبت کنیم امیدوارم یادش نره این بار رو.
میدونین داشتم به چی فکر میکردم؟ این که من از حدود 6 یا 7 سال پیش چیزایی مختلفی مثل چنل یا دفترچه داشتم که توش حرفامو بزنم، ولی همیشه وقتی ناراحت یا عصبانی بودم میرفتم سراغش و اینو اصلا دوست نداشتم، دوست داشتم موقع خوشحالیم اونجا حرف بزنم. بهترین خوبی که اینجا داره اینه که چه وقتی ناراحتم چه خوشحالم دوست دارم بیام راجبش حرف بزنم و این خیلی برام خاص و زیباست. حتی وقتی اتفاقی تو روز میوفته دوست دارم زودتر بیام و تعریف کنم :)
ولی خب یه روزایی مثل امروز اتفاق خاصی نیوفتاد و یکم با افکارم آشنا شدین.
واقعا خوابم میاد دیگه.
دوستون دارم 




تاریخ : شنبه 00/10/11 | 11:54 عصر | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی