سلام
خیلی دلم براتون تنگ شده چون حس میکنم چند وقتی هست که باهاتون زیاد حرف نزدم،راستش این مدت زیاد همه چی خوب نبود و درگیری های مختلف خیلی داشتم،آخریش هم شکست دوبارم دیروز بود.
یکم خستم و بیشتر از اون ناامیدی داره میاد سمتم و حتی با این که خودم نمیخوام داره یکم بیشتر میشه و دوسش ندارم.
روزا درس میخونم و دارم میرم کتابخونه ،دلم میخواست یکی دو روزی استراحت کنم ولی چون وقتم کم بود کنسل کردم.
امروز همراه دوستم و خواهرم رفتیم بیرون یکم دور زدیم و غذا خوردیم و بنظرم خیلی خوب بود و روحیم عوض شد.
قول میدم دیگه نرم یه مدت و زیاد نباشم،خودم میدونم که اینجا تنها جاییه که توش خود خود واقعیمم.
تاریخ : شنبه 00/10/25 | 10:5 عصر | نویسنده : pariya | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.