سلام عزیزانم.

امروز صبح بیدار شدم و با دوستم رفتیم کافه همیشگی و قهوه و چیزکیک خوردیم،بعدش هم رفتیم یه مغازه که دوستم برای تولدی که دعوته کادو بخره.

اومدم خونه و شروع کردم به درس خوندن و یکم پیانو زدم که مغزم باز شه،مغزم باز شه چون یکم مغزم درگیره و استرس دارم،حس میکنم همه چی توی مغزم قاطی شده و هنوز راهی برای بردن یه عالمه کتاب به تهران پیدا نکردم که باید اذیت شدن هم نشه....

فردا دوباره باید یه برنامه بلند مدت بنویسم تا مغزم آروم شه.یکی از دلایلی هم که الان مغزم آشفتست فکر کنم برای اینه که روزای آخر برنامه ایه که داشتم و نمیدونم از شنبه باید چکار کنم.

پ ن : بیش از اندازه از کلمه "مغز" استفاده کردم ولی جایگزینی هم براش پیدا نمیکردم ببخشید:)))




تاریخ : پنج شنبه 00/11/7 | 5:58 عصر | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی