امروز ساعت یک ربع 7 بیدار شدم و رفتم که آزمون رو حضوری بدم.صبح که بیدار شده بودم معدم یکم سنگین بود ولی جدی نگرفتم و گفتم خوب میشه،حدود نیم ساعت از آزمون گذشت که دلم شروع کرد به درد گرفتن و دردش همش بدتر میشد.تا جایی که دیگه نتونستم بشینم سر جلسه و اومدم بیرون.

تا ساعت 2 ظهر رو تخت خوابیده بودم چون دلم خیلی درد میکرد و میتونم بگم زیاد گریه کردم.

ساعت 2 دوباره نشستم و بقیه آزمونم رو دادم و فرستادم برای مسئولش.

امروز روز عجیبی بود چون حس کردم خودمو نمیشناسم و خیلی با خودم غریبه شدم،امروز حس کردم باید همه چی تغییر کنه.

الانم باید بشینم برنامه هفته های آیندم رو بنویسم و آزمون رو تحلیل کنم. با این که خیلی خسته شدم از همه چی، ولی مجبورم.




تاریخ : جمعه 00/11/8 | 5:26 عصر | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی