فکر کنم امشب از اون ‌ شباست  که ولم کنن تا صبح حرف میزنم:))))
ولی دیشب یاد اولین روزایی افتادم که این وبلاگ رو زده بودم، هدفی نداشتم، صرفاً برای حرف هایی بود که اون موقع مثل بار سنگین روی دوشم بود، فکر می‌کردم این کارم مثل کارای قبل برای بهتر شدن حالمه و قطعا بیشتر از چند هفته دووم نداره!
ولی الان چند ماهه که عادت کردم به نوشتن اینجا و حرف زدن باهاتون، خوشحالم که با افرادی مهربونی مثل شما آشنا شدم و مرسی بابت حرف های قشنگتون بهم.
وقتی اول بعضی پست ها میگم سلام عزیزانم، واقعا عزیزانمید:))))
خب دیگه فکر کنم خیلی احساسی شدم امشب، دیگه واقعا برای آخرین بار شبتون بخیر عزیزانم. ♥




تاریخ : جمعه 00/11/15 | 1:31 صبح | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی