سلام.

راستش از صبح میخواستم بیام بنویسم ولی نمیدونم چرا داشتم درمقابل نوشتن مقاومت میکردم،پس بهترین راه این بود که بیام شروع کنم.چون وقتی شروع کنم دستم خودش میره...

دیروز اتفاق خاصی نیوفتاد ، درس خوندم و درس خوندم ، همین.

میدونین داشتم به چی فکر میکردم؟به این که من حدود 4-5 سال پیش به شدت به سینما علاقه داشتم و حتی پوستر بازیگر ها روی دیوار اتاقم بود.گذشت و حدود 2-3 سال پیش علاقه زیادی به موسیقی و موزیک پیدا کردم و زندگیم موزیک بود.تا پارسال که علاقه زیادی به انیمیشن داشتم و همیشه دوست داشتم انیمشین جدید ببینم.

اما امسال هرچی تو خودم نگاه میکنم،چیزی نیست که بگم من خیلی بهش علاقه دارم،درسته هنوزم سینما و موزیک و انیمشین کارای مورد علاقم هستن ولی حتی به ندرت میرم سمت اینا.نمیدونم این نشونه خوبی هست یا نه ولی  امسال هیچی تو مغزم نیست جز آزمون لعنتی تیر ماه....

امسال دغدغه اینو ندارم که وای من یه هفته تو خونم و نمیتونم بیشتر از یک هفته خونه باشم چون دو هفته خونه میمونم و حتی به کلافگی فکر نمیکنم،یه جاهایی خسته میشم ولی نمیتونم دست بکشم.

چقدر امسال عوض شدم،و زندگی رو اینجوری بیشتر دوست دارم.

شماها رو هم خیلی دوست دارم... برام دعا کنین:)

 




تاریخ : پنج شنبه 00/11/28 | 8:50 صبح | نویسنده : pariya | نظر


  • paper | رپورتاژاگهی | شکارچی نرم افزار
  • بک لینک دائمی | قیمت رپورتاژ آگهی