بعد از چند روز غیبت، سلام :)))
باهاتون حرف های زیادی دارم اما الان خسته تر از اونم که همه چیو براتون تعریف کنم. پس قول میدم فردا بیام و کلی حرف بزنیم، اینم گفتم که فردا دوباره از زیرش در نرم چون 2 روزه که میخوام بیام اینجا و حرف بزنم :)))
شبتون بخیر -.-
تاریخ : جمعه 01/1/5 | 11:54 عصر | نویسنده : pariya | نظر
سلام.
فردا یا بهتره بگم امروز سال تحویل رو داریم و سال 1400 هم تموم شد...
سال سختی بود؟قطعا. اگه برگردم امسال رو دوباره زندگی میکنم؟ نمیدونم شاید.
1400 بهم درس های زیادی داد، بزرگم کرد،منو دقیقا جایی قرار داد که ازش میترسیدم و فکر میکردم اگه توی اون موقعیت باشم نمیتونم ادامه بدم اما الان اینجام.
کنکور،نتیجه بد،تصمیم به نشستن پشت کنکور،قطع رابطه دوستی با 5 نفر از دوستای به ظاهر نزدیک،عاقل تر شدن،کمک از تراپیست،به خدا بیشتر نزدیک شدن و.... گوشه ای از اتفاقات امسال بودن،قطعا سال بسیار سختی بود ولی شاید میتونست بد تر از این هم باشه نه؟!
از سال 1401 میترسم خیلی زیاد،دوست دارم ازش فرار کنم ولی نمیتونم.میخوام مستقیم بپرم سال 1402 و از اون به بعد زندگی کنم .چقدر عجیبه که 365 روز میتونه اینقدر طولانی و پر از اتفاق باشه...
امسال یاد گرفتم بیشتر ارزش خودمو بدونم،امسال یاد گرفتم نباید به هرکسی اعتماد کنم،یاد گرفتم هر اتفاقی امکان داره بیوفته و من قدرت اینو دارم که یا از جلوم برش دارم یا بهش عادت کنم،فهمیدم آدم های خوب توی این دنیا کم نیستن،فهمیدم میتونم ببخشم،میتونم فراموش کنم میتونم درس بگیرم.
سال 1400 با همه بدی هایی که داشت بهم درس های زیادی داد و صبور ترم کرد.امسال که مصادف بود با 18 سالگیم شاید میتونستم خیلی جاها بهتر باشم،شاید میتونستم خیلی از تصمیم هارو نگیرم ولی حداقل درس گرفتم.
از اتفاقات خوب امسال میتونم به سفر 4 روزه تهران یا سفر 4 روزه ساری بگم،از زدن این وبلاگ بگم،از صمیمی شدن با 3 دوستی بگم که بهترینن،از حذف آدم های غلط زندگیم بگم.
یه لیست از افرادی نوشتم که میخوام قبل سال تحویل براشون دعا کنم،دو نفر از دوستای اینجا هم توی لیست هستن:)
در آخر بگم که براتون آرزو میکنم که امسال بهترین سال زندگیتون باشه و براتون بهترین ها رخ بده و تنتون سالم باشه.
خیلی خیلی زیاد عیدتون مبارک باشه و بدونین که خیلی دوستون دارم.♥
ساعت 1:30 صبحه منم برم بقیه درسم رو بخونم.
تاریخ : یکشنبه 00/12/29 | 1:35 صبح | نویسنده : pariya | نظر
سلام عزیزانم.آخرین روز های زمستونیتون بخیر.
روز های معمولی ای رو دارم طی میکنم ولی از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون یکم تو درس دارم تنبلی میکنم...
ولی خب دارم روز به روز این تنبلی رو کم میکنم و طبق برنامه پیش میرم.
خیلی وقته که بیرون نرفتم و خیلی دوست دارم برم و یکم حال و هوای عید توی خیابون ها رو ببینم ولی درس امان نمیده و هرشب تا حدود ساعت 23 مشغول درسم.ولی امشب فکر کنم بعد کلاسم که 21:30 تموم میشه میتونم برم بیرون یکم:)
براتون زیاد حرف دارم فردا،شاید بیشتر برای خودم حرف داشته باشم و میخوام امسال رو با اون حرفا تموم کنم.پس،فردا میام پیشتون و کلی حرف میزنم.
راستی تصمیم دارم نذر کنم از امشب تا شب های قدر،ولی هنوز چجوری انجام دادن این کارو نمیدونم :)
تاریخ : جمعه 00/12/27 | 7:3 عصر | نویسنده : pariya | نظر
سلام.
امروز یه چیزی اتفاق افتاد که باید میومدم زودتر میگفتم:))))
یادتونه که به دختری پیام داده بودم که ازش کمک بگیرم توی اینستا و جوابمو نداده بود،بعد یک هفته جواب داد و آیدی ای توی تلگرام داد تا اونجا پیام بدم،منم پیام دادم و سوالام رو مطرح کردم،آقایی ویس داد و گفت اگه میخواین با خانم دکتر صحبت کنین باید بگین چجور مشاوره ای میخواین هم ماهیانه داریم هم تک جلسه،منم گفتم چون ماهیانه نمیخوام و میخوام فقط جواب برخی سوالام رو بگیرم احتمالا تک جلسه بهتر باشه. بهم ویس داده میگه هزینه تک جلسه 250 تومنه و زمانش 45 دقیقس:)))))))))))))
وای خدایا باورم نمیشه...... 45 دقیقه 250 هزار تومن؟؟!!
با این اتفاق بیشتر تمایل دارم به انجام کار مشاوره رایگان و کمک کردن به کسایی که نیاز دارن بدون هزینه. خودش پارسال کنکوری بوده اون خانم و زشت نیست براش که برای 45 دقیقه اینقدر پول بگیره؟
حرفی ندارم دیگه واقعا..
تاریخ : پنج شنبه 00/12/26 | 9:27 صبح | نویسنده : pariya | نظر
سلام.
امروز یه متن نوشتم و گذاشتم توی کانالم،ولی از اونجایی که احتمال هفتاد درصد کانال رو پاک میکنم میذارم که اینجا هم بمونه:)
ویدئویی دیدم از دختری که عکس ها و فیلم های سال 1400 رو کنار هم گذاشته بود، حتی دیدنش هم جذاب بود چه برسه به زندگی کردن توی اون لحظه.
منم رفتم توی گالری گوشیم و از پارسال عید تا الان رو ورق زدم. برای من جذاب نبود اصلا،شاید با دیدن خیلی از عکس ها و فیلم ها غمی هم تازه شد.
امسالِ من پر بود از استرس و تنش، از خستگی،از دل کندن، از اتفاق هایی که تهش به خودم گفتم اشکال نداره عوضش تجربه شد...
شاید امسال بهترین سال ممکن نبود ولی حداقل بدترین هم نبود، حداقل نفس میکشم و برای آینده میجنگم، حداقل امسال بزرگ تر شدم، حداقل تونستم خودمو با تغییرات وفق بدم و بهتر با مشکلات دست و پنجه نرم کنم.
امسال فهمیدم نباید محبت و معرفت رو برای هرکسی خرج کنم، امسال بیشتر از گذشته بهم ثابت شد اگه با آدما همون شکلی رفتار کنیم که خودشون با ما رفتار میکنن ناراحت میشن.
امسال ناراحتی خیلیا قلبم رو شکست ولی ناراحتی خیلیا برام سر سوزنی ارزش نداشت.
هرچی بود و نبود تموم شد، حداقل تجربه شد مگه نه؟
تاریخ : چهارشنبه 00/12/25 | 2:23 عصر | نویسنده : pariya | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.